سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تنهایی من
قالب های وبلاگ آمادهدایرکتوری وبلاگ های ایرانیانپارسی بلاگپرشین یاهو
آن که کرده وى به جایى‏اش نرساند ، نسب او را پیش نراند . [ و در روایت دیگرى است : ] آن که گوهر خویشش از دست شود ، بزرگى تبار وى را سود ندهد . [نهج البلاغه]
نویسنده : سروش نصیری:: 86/10/16:: 3:5 صبح
از دریچه
با دل خسته، لب بسته، نگاه سرد
می کنم از چشم خواب آلودة خود
صبحدم
بیرون
نگاهی:
 
در مه آلوده هوای خیس غم آور
پاره پاره رشته های نقره در تسبیح گوهر . . .
در اجاق باد، آن افسرده دل آذر
کاندک اندک برگ های بیشه های سبز را بی شعله می سوزد . . .
 
من در اینجا مانده ام خاموش
بر جا ایستاده
سرد
وز دو چشم خسته اشک یأس می ریزم به دامان:
جاده خالی
زیر باران!
+ نوشته شده در  86/09/18ساعت 10:7  توسط دانیال  |  < type=text/java>GetBC(181); 7 باران

او ز من رنجیده است
 آن دو چشم نکته بین و نکته گیر
 در من آخر نکته ای بد دیده است
 من چه می دانم که او
 با چه مقیاسی مرا سنجیده است؟
 من همان هستم که بودم ، شاید او
 چون مرا دیوانه خود دیده است
 بیوفائی می کند تا بلکه من
 دور از دیدار او عاقل شوم
 او نمی داند که من
 دوست می دارم جنون عشق را
 من نمی خواهم که حتی لحظه ای
 لحظه ای از یاد او غافل شوم


                 
    فروغ فرخزاد

+ نوشته شده در  86/09/18ساعت 9:56  توسط سروش 


نظرات شما ()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

25423:کل بازدید
4:بازدید امروز
3:بازدید دیروز
پیوندهای روزانه
درباره خودم
تنهایی من
سروش نصیری
اگه دوست داشتی یه سری بهش بزن ....!
لوگوی خودم
تنهایی من
لوگوی دوستان


لینک دوستان

زورخانه بابا علی
دل نوشته
سروش

بایگانی
سروش1
اشتراک