سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تنهایی من
قالب های وبلاگ آمادهدایرکتوری وبلاگ های ایرانیانپارسی بلاگپرشین یاهو
آن که تو را از گزندى ترساند چون کسى است که تو را مژده رساند . [نهج البلاغه]
نویسنده : سروش نصیری:: 86/10/16:: 3:19 صبح

tanha4 soroush

 

در کشاکش شب های بی ستاره و روزهای ابری چشمانم هنوز دنبال اثری از او می گردد ، نشانه ای که مرا رهنمون شود به سوی آنچه با تمام وجود آن را می طلبم .

از حصار تنهائیم که بیرون می خزم ، سرما تا مغز استخوانم پیش می رود و چنان سردم می شود که گویا هرگز گرم نخواهم شد .

اما باز هم می خواهم به دنبال آن بی نشان تمام شهر غربت را زیرو رو کنم .

با فشار هر قدم بر روی سنگفرش های کوچه های خالی از عبور صدای فریاد برف ها گوشم را پر می کند و ناله وحشی باد دلم را می لرزاند راه سخت و سرد است و پر نشیب و من مصمم به یافتن آن گمشده همچنان می روم.............

نمی دانم چه ساعتی از شب است و نمی دانم چقدر از راه را پیموده ام اما اکنون اینجا آسمان آبی است ، ستاره ها چسمک زنان به چشمان مشتاق من لبخند می زنند و ماه با همان چهره صبور و ثابت همیشگی ردّ پای خسته مرا بر روی برف ها دنبال می کند و من همچنان می روم .

در گوشه ای از سیاهی شب پرتویی از مهتاب راه باریکی را به سوی افق روشن می کند و من با تمام وجود به سوی دست نقره فام مهتاب می دوم .

اینجا چقدر گرم است و چقدر روشن و روی برف ها چه ردّ زیبا و درخشانی تا طلوع خورشید کشیده شده است ، ردّ پایی از عشق که مرا تا کلبه نور می برد .

از زلف پریشان تو آشفته ترم من             در کوی تو آشفته چو باد سحرم من

باشد که بیاید ز گلستان تو بویی              عمریست که چون باد صبا در به درم من


نظرات شما ()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

25054:کل بازدید
4:بازدید امروز
0:بازدید دیروز
پیوندهای روزانه
درباره خودم
تنهایی من
سروش نصیری
اگه دوست داشتی یه سری بهش بزن ....!
لوگوی خودم
تنهایی من
لوگوی دوستان


لینک دوستان

زورخانه بابا علی
دل نوشته
سروش

بایگانی
سروش1
اشتراک