تنهایی من | |||
یه روز اومدی تو سکوت سردم.سر براه شده دل دوره گردم.حالا چی شده که می خوای جدا شی چی شده؟ تو بگو من چه کردم؟
کجا بودی وقتی برات شکستم؟؟
من همون تنهاترینم که دلم رو به عشق تو سپردم
تو همون امید بودنی که به امید تو هنوز نمردم
من همون خیلی دیوونم که همیشه عاشقت میمونم
تو همون معشوق نابی که روز وشب اسمتو میخونم
من همون خسته ترینم که دیگه طاقت دوریتو ندارم
تو همونی که آرزومه دست تو دست گرم تو بذارم
من همون دریای دردم که میخوام دورت بگردم
تو همونی که اگه بخندی منم با خنده هات میخندم
من همون عاشق ترینم که اگه بخوای واست میمیرم
تو همون فرشته نجاتی که یه روز میای و نمیذاری من بمیرم
من همون بدون ماهم که حتی ستاره هم ندارم
تو همون ماه و ستارم که با تو دیگه هیچی کم ندارم.
دوست دارم
دوست دارم
قد تمام آدما
قد همه عاشقا
دل بردی پنهان شدی
از من چرا ای بی وفا
از من چرا
عاشق شدم
عاشق شدم از چشم من پنهان نشو
تنها شدم
تنها شدم تنها نرو
تنها نرو
پر میکش تا آسمون
من خسته ی بی بال پر
دوست دارم چیزی بگم .که بدردت بخوره.که همه غصه هاتو بی صدا سر ببره
دوست دارم چیزی بگم.که چشماتو تر کنه.آسمان سیاه بشه.که تو را خبر کنه
راستی یادم رفت که بگم که هنوز دوست دارم
راستی یادم رفت که بگم که هنوز دوست دارم
دوست دارم چیزی بگم.که هنوز نمی شه گفت.حرف ناجور بزنم جوری که نشه شناخت
دوست دارم چیزی بگم.همه را بلرزونه.قصر دیوه غصه را بتونه بلرزونه
راستی یادم رفت که بگم که هنوز دوست دارم
راستی یادم رفت که بگم که هنوز دوست دارم
دوست دارم از تو بگم جوری که تازه باشه.مثل وقتی که از غزل خوب اندازه باشه
نمی خوام گریه کنم من فقط یه خاطره.دست دارم کاری کنم حرمت از یادت بره
راستی یادم رفت که بگم که هنوز دوست دارم
راستی یادم رفت که بگم که هنوز دوست دارم
یه عمره حال روزه من همینه.کسی به پای گریه هام نمیشینه
بازم دلم گرفت گریه کرد..بازم به خنده هام می خندن
بازم صدای گریه ام شنیدن.همه به گریه هام می خندن
دوباره یه گوشه.میشینم واسه دلم می خونم
هنوز تو حسرت یه هم زبونم.ولی نمیشه این میدونم
دوباره نمی خوام.چشمای خیسم را کسی ببینه..
یه عمره حال روزه من همینه.کسی به پای گریه هام نمیشینه
وقتی تو نیستی دل من دریایی از بهانست
چشمای من بارونیه ابرای بی کرانست
وقتی تو نیستی ساز دل خاموش سوت کوره
دروازه های شهر عشق زنجیر بی عبوره
وقتی به رنگ عاطفه نقش سفر کشیدی
با بال خورشیدی عشق همچون سحر دمیدی
وقتی رسیدی چشمه ها جاری شد از ترانه
رنگ کبود باغچه ها شد مخمل جوانه
تو با منی اگه از من جدای
صدات هنوز تو گوش ام اگر چه بی صدای
چون پاره سنگی عاشقم به گنجشکی حراسان و هر بار ناامید بر میگردم به خاک بر میگردم به خویش
ناامید نیازمند زبانه میکشت به آغوشت به سویت از تو دور افتادم.
دردی مجالید نالید به کاغذ آتش رسید
می نالم جدا شده ای ازنخ نگاهم چون بادکنک ما
سالهاست از کرشم باران تو میگزرم بی چتر بارانی
در سایه پنهان میشوم در گریه پیدا هرجا هستم از تو دورم دور
هرجا هستم از تو دورم دور
سایه ام را عاشقانه دوست دارم،مثل برگهای زرد پاییزی که زیر پایم له میشوند.
نمیدانم من له میشوم یا برگها؟
صدایشان را دوست دارم اما سایه ی من بی صداست.
نمیدانم با اینکه خورشید دلم قبل از طلوع غروب میکند سایه ام بر کجا نقش می بندد...!؟
با من بیا سایه شاید خورشید دلم امروز دیرتر غروب کند.اما...
سایه ام له شد...
مواظبش بودم ولی کسی لگدمالش کرد...
به کلبه تنهایی من خوش آمدید
سلام گرمم را آمیخته با لطافت آسمان آبی دلهایی که لبریز از عطر سجاده های سبز است تقدیمتان می کنم
سلام بر آنان که مروارید گرانبهای عشق را از دریای بیکران معرفت صید کرده اند.....
سلام بر آنان که حرمت احساس های ماندگار را نگه می دارند......
چندی است که در رودخانه ی آرام قلبها ، جان را با سبزترین واژه هاشستشو می دهم .
می خواهم احساس سبز عاشقی را روی خطوط زیبای دفتر عشق بنگارم.
ای مهربانان!
آرزومندم مرا در محفل گرم و صمیمی خویش جای دهید و برایم در مسیر پر پیچ و خم عشق تکیه گاهی مهربان باشید.
((بر سجاده عشق در برابر آستان حضرت دوست به سجده افتاده ام و به سوی یگانه ای شتافتم که پونه های چشمان بی تابم در برابر انعکاس اشعه های مهرش لطیف تر و سبز تر از همیشه است.........))
گفتم سایه بانی از عشق بسازم و همه عاشقان را زیر سایه آن مهمان کنم
می خواهم دستم را بگیرید و با هم در جویبار عشق جاری شویم،هنوز یارانی هستند تا به سرگردانیم پایان دهند وغبار یک عمر تنهاییم را از چهره ام بزدایند،پس بیایید و دستان خسته ام را در دستان پر مهرتان بفشارید
راستش این وبلاگ فقط بهونه ای هست واسه شبهای تنهایی من ،واسه دردودل کردن ها و یه جوری با دلشکسته ها هم کلام شم
در ب کلبه حقیر تنهایی من به روی همه شما عاشقان و دل شکسته ها بازه
این وبلاگ مال شماست ، برای هر چه بهتر کردن این وبلاگ به نظرات مهم وسازنده شما احتیاج دارم ،من را در این امر یاری کنید
امیدوارم بتوانم به یاری مولا ، هر چند ناچیز ولی مفید در این راه قدم بردارم
ورود ممنوع!!
ورود افراد زیر ممنوع:
?.کسانی که نمی دونند عشق چیه
?.کسانی که حرمت عشق رو زیر پا گذاشتند
?.کسانی که دل می شکنند،
?.کسانی که دروغ می گویند
?.کسانی احساس رو درک نمی کنند
و بالاخره کسانی که ایمانشون رنگی از صداقت و پاکی نداره
در کشاکش شب های بی ستاره و روزهای ابری چشمانم هنوز دنبال اثری از او می گردد ، نشانه ای که مرا رهنمون شود به سوی آنچه با تمام وجود آن را می طلبم .
از حصار تنهائیم که بیرون می خزم ، سرما تا مغز استخوانم پیش می رود و چنان سردم می شود که گویا هرگز گرم نخواهم شد .
اما باز هم می خواهم به دنبال آن بی نشان تمام شهر غربت را زیرو رو کنم .
با فشار هر قدم بر روی سنگفرش های کوچه های خالی از عبور صدای فریاد برف ها گوشم را پر می کند و ناله وحشی باد دلم را می لرزاند راه سخت و سرد است و پر نشیب و من مصمم به یافتن آن گمشده همچنان می روم.............
نمی دانم چه ساعتی از شب است و نمی دانم چقدر از راه را پیموده ام اما اکنون اینجا آسمان آبی است ، ستاره ها چسمک زنان به چشمان مشتاق من لبخند می زنند و ماه با همان چهره صبور و ثابت همیشگی ردّ پای خسته مرا بر روی برف ها دنبال می کند و من همچنان می روم .
در گوشه ای از سیاهی شب پرتویی از مهتاب راه باریکی را به سوی افق روشن می کند و من با تمام وجود به سوی دست نقره فام مهتاب می دوم .
اینجا چقدر گرم است و چقدر روشن و روی برف ها چه ردّ زیبا و درخشانی تا طلوع خورشید کشیده شده است ، ردّ پایی از عشق که مرا تا کلبه نور می برد .
از زلف پریشان تو آشفته ترم من در کوی تو آشفته چو باد سحرم من
باشد که بیاید ز گلستان تو بویی عمریست که چون باد صبا در به درم من
امیدوارم که همگی خوب باشید
ممنون از همه محبتهای که شما نسبت به من دارید .... من نمی تونم هیچی بگم .. شما واقعاْ به من لطف دارین ......
ولی این تصمیم من که چرا نمی خوام دیگه آپ کنم این نیست که دیگه نمی نویسم ... من می نویسم اما با یه هم دل و یه همراه
راستشو بخواین من خیلی چیزایی نگفته تو دلم دارم ولی دیگه بالا نمی آد می خوام با یه همدل باشم ... و دنبالش می گردم .... تا پیداش کنم ..... تنهایی برای خداست ....
پس با یه چراغ در این دنیایی بزرگ دنبال همدل می گردم .... و می خوام وبلاگ جدید خودمو با اون شروع کنم ... البته ببخشید که اینجوری حرف می زنم .... شرمنده ... اگه کسی بدش اومده
پس اگه کسی این وبلاگو خونده باشه یا بخونه حرف دل منو می فهمه .... و اونی که احساس کرد می تونه با من همدل باشه خوشحال می شم بهم بگه ......
همدل منتظرم ............................
25434:کل بازدید |
|
4:بازدید امروز |
|
0:بازدید دیروز |
|
پیوندهای روزانه | |
درباره خودم
| |
سروش نصیری
اگه دوست داشتی یه سری بهش بزن ....! | |
لوگوی خودم
| |
لوگوی دوستان | |
| |
لینک دوستان | |
بایگانی | |
سروش1 | |
اشتراک | |